از باقی زندگیم انتظار زیادی ندارم فقط دلم میخواهد با تو باشم برویم به کنار ساحلی پر از سنگ سبدی با هم از سنگریزه های زیبا جمع کنیم ساعتها در سکوت کنارت بنشینم و نگاهت کنم و رویای هفت تپه را در کنارت مرور کنم غروب کنجی برویم و قهوه ای بنوشیم همین.....
گاه یك سنجاقك به تو دل می بندد و تو هر روز سحر می نشینی لب حوض تا بیاید از راه ............از خم پیچك نیلوفرها روی موهای سرت بنشیند یا كه از قطره آب كف دستت بخورد گاه یك سنجاقك همه ی معنی یك زندگی است