Sonntag, 15. August 2010

هر کجا هستی باش فقط باش

تو در من می طپی








و من آغاز می شوم







با من راه می روی







و برگهای زرد از من فرو می ریزد







در من قدم می زنی







و هزار جوانه از من می روید







با من سخن می گویی







و حرفهای تو شعر می شود







شعر من







من ترا می نوشم در آب در چای







زیر دندانم طعم تو چون گندم







چون خوشه انگور







من ترا در خود می شویم







با عطر کویر







عطر تن خود







من ترا می بینم







هر دم در هر نفسم







وقت سحر هنگام غروب







در زیر آسمان عشق خودم







و ترا می خوانم در یک شعر قشنگ







هر کجا هستی باش







فقط باش

Mittwoch, 11. August 2010

چی بگم؟

Montag, 9. August 2010

Ziba Shirazi, Hamzad