مرگ تدريجی ما آغاز خواهد شداگر سفر نکنيم اگر مطالعه نکنيم اگر به صدای زندگی گوش فرا ندهيم اگر به خودمان بها ندهيم مرگ تدريجی ما آغاز خواهد شدهنگامی که عزت نفس را در خود بکشيم هنگامی که دستياری ديگران را رد بکنيم مرگ تدريجی ما آغاز خواهد شداگر بندهی عادتهای خويش شويم و هر روز يک مسير را بپيماييم اگر دچار روزمرهگی شويم اگر تغييری در رنگ لباس خويش ندهيم يا با کسانی که نمیشناسيم سر صحبت را باز نکنيم مرگ تدريجی ما آغاز خواهد شداگر احساسات خود را ابراز نکنيم همان احساسات سرکشی که موجب درخشش چشمان ما میشودو دل را به تپش در میآوردمرگ تدريجی ما آغاز خواهد شداگر تحولی در زندگی خويش ايجاد نکنيم هنگامی که از حرفه يا عشق خود ناراضی هستيم اگر حاشيهی امنيت خود را برای آرزوی نامطمئن به خطر نياندازيم اگر به دنبال آرزوهايمان نباشيم اگر به خودمان اجازه ندهيم برای يکبار هم که شده از نصيحتی عاقلانه بگريزيم بياييد زندگی را امروز آغاز کنيم!بياييد امروز خطر کنيم!همين امروز کاری بکنيم اجازه ندهيم که دچار مرگ تدريجی بشويم!شاد بودن را فراموش نکنيم
Samstag, 26. Januar 2008
Donnerstag, 10. Januar 2008
گر چه با يادش، همه شب، تا سحر گاهان نيلي فام،
بيدارم؛
گاهگاهي نيز،
وقتي چشم بر هم مي گذارم،
خواب هاي روشني دارم،
عين هشياري !
خواب هاي روشني دارم،
عين هشياري !
آنچنان روشن كه من در خواب،
دم به دم با خويش مي گويم كه :
بيداري ست ، بيداري ست، بيداري !
***
دم به دم با خويش مي گويم كه :
بيداري ست ، بيداري ست، بيداري !
***
اينك، اما در سحر گاهي، چنين از روشني سرشار،
پيش چشم اين همه بيدار،
آيا خواب مي بينم ؟
اين منم، همراه او ؟
بازو به بازو،
مست مست از عشق، از اميد ؟
پيش چشم اين همه بيدار،
آيا خواب مي بينم ؟
اين منم، همراه او ؟
بازو به بازو،
مست مست از عشق، از اميد ؟
روي راهي تار و پودش نور،
از اين سوي دريا، رفته تا دروازه خورشيد ؟
***
اي زمان، اي آسمان، اي كوه، اي دريا !
خواب يا بيدار،
جاوداني باد اين رؤياي رنگينم !
از اين سوي دريا، رفته تا دروازه خورشيد ؟
***
اي زمان، اي آسمان، اي كوه، اي دريا !
خواب يا بيدار،
جاوداني باد اين رؤياي رنگينم !
Abonnieren
Posts (Atom)